41

بعضی وقتها که از تکرار شبانه روز خسته می شم فقط با دیدن یه شاخه گل یا میوه یا تغییر کوچیکی تو اطرافم دوباره جوونه امید درونم سبز می شه و تازه اونموقع فکر می کنم که آیا فرصت کافی دارم برای دیدن این همه زیبایی!


پارک زیبای سر کوچه مون که تو هر فصلی زیبایی خودش و داره و من هرگز از دیدنش سیر نمی شم.



کدوی دلمه ای که خیلی خوشگل و دوست داشتنیه.

و بالاخره با شروع تابستون کاکتوسها هم گل دادند.

کوچه خیال انگیز دانشکده مون! 7 و 8 سال پیش که میدون امام حسین دانشگاه می رفتم گاهی انقدر از دود و دم و ترافیک ( اونموقع بی ار تی هم نداشت) خسته می شدم که اشکم در می اومد. فکر نمی کردم یه روزی یه جای به این قشنگی برم دانشگاه. 


نظرات 3 + ارسال نظر
لیلا چهارشنبه 5 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:51 ب.ظ http://mylovelyparadise.persianblog.ir/

به به دلم باز شد.افتادی رو غلتک مرجان جون.عکسهای خوشگل میذاری و زدی به شور زندگی !افرین .هم دلم کدو این مدلی میخواد هماین کاکتوسهای گلدار که ایران کمه یامن ندیدم هماین کوچه باغ دوست داشتنی.مرسی

عزیزمی! از دیشب می خواستم آپ کنم این بلاگ اسکای بازی در می آورد. خوشحالم دلت باز شد لیلا جون. این کدو ها هم خوشگلن هم خوشمزه. و هم ماندگارشون بالاست.

بهارک پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:37 ق.ظ http://ishouldfly.blogsky.com/

وای گلگای کاکتوس... بی نهایت زیبا... خدا چه خوشگل گل به این لطافت رو کنار اون همه خار میذاره... حالا اگه ما این کار رو میکردیم میگفتن حالیش نمیشه. نمیدونم چه جوریه... مثلا تو هویج سبز و نارنحی رو کنار هم میذاره به چه خوشگلی... ولی اگه ما یه لباس سبز و نارنجی بپوشیم ملت میفتن دنبالمون به عنوان دیوانه...
کوچه دانشگاتون اشک آدمو در میاره از خوشگلی... الان تو ایران یه عده دنبال همینن که یه کوچه باغ تنگ که از دو طرفش درختا از روی دیوار تو کوچه ریخته باشن گیر بیارن و هی نفس بکشن... چه عالیه. ازش استفاده کن. اگه تو ایران بود الان با بولدوزر صافش کرده بودن.

وای کاش می دونستیم حداقل کاری که می تونیم بکنیم اینه که قدر طبیعت و بدونیم و ازش خوب نگهداری کنیم متاسفانه طبیعت بکر ایران رو اگه بلدوزر هم نندازن از دست زباله های ما آدما در امان نیست. ولی در کل من هرگز به نظر دیگران توجهی نمی کنم و همیشه برای لباسام از شادترین رنگها استفاده می کنم حتی موقعی که ایران باشم. مهم روح منه که از اینهمه تیرگی خسته شده. فکر کن من وقتی تو کتابخونه دانشگاه می شینم چون رو به رودخونه و فضای سبز همش تو هپروتم.

fiuna پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:36 ب.ظ http://gharibeeashena.blogfa.com

به چه خاطره ای خواهد شد این دانشگاه. من اگر جای تو باشم سعی میکنم درسم تموم نشه. عکسات خیلی قشنگ بود. من همون پارک سرکوچه واسم کافیه کجا از اون بهتر میشه پیدا کرد.

راستش منم بعید می دونم روزی از این دانشگاه فارغ التحصیل بشم.
کاش می اومدی یه صبح تعطیل می رفتیم اون پارک به صرف صبحانه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد