87

سلام 

امان از مادری و بی وقتی.

رشته کلام از دستم مدتهاست خارج شده  از دستم دوست دارم  وبلاگ نازنینم رو بروز رسانی کنم هی نمی شه .

بیش از 3 سال که مادرم دخترم همراه همه ی لحظه هام حسابی بزرگ شده و تموم روزهام رو پر کرده هنوز برای مهد گذاشتنش  تعلل می کنم هم بخاطر فصل و آلودگی و ویروس هم به خاطر یه سری برنامه های اجباری مهد ها که باب میلم نیست مثل کلاس زبانهای بدوی و غیر استانداردشون ترجیح می دم دخترم فقط با دیدن کارتونهای منتخب من زبان دوم رو یاد بگیره  که برای اونم عجله ای ندارم دوست دارم دخترم بچگی کنه و شاد باشه کشور منفجر شد از اینهمه دکتر و متخصص افسرده و پژمرده.

من اما غرق مادری و همسرانگی و باغبانی و خیاطی و کاردستی و آشپزی و شیرینی پزی  و خواندن و  نقاشی های کودکانه هستم  از وقتی برگشتم یه گلخونه ی کوچیک و بی نهایت آرامبخش درست کردم که ساعتهای زیادی از روزهای من و باران و همسر اونجا می گذره. یه حس فوق العاده. 


نظرات 1 + ارسال نظر
زری یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 12:55 ق.ظ

سلام.....به به نوشتی دختر:)) بعد از مدتها اومدم وبلاگ گردی:) باهات به شدت موافقم در مورد مهد کودکها بنظرم کلاس فقط بذارش مثل کلاس سفال حتی من با کلاس نقاشی هم موافق نیستم. من هم با اینکه دخترم را کلاس زبان مینوشتم چند وقتیه رو آوردم به سی دی ها برای زبان.
راستی پسری دنیا اومد الان نه ماهه است

قدم نی نی مبارک باشه بسلامتی عزیزم کاش وبلاگ داشتی برامون می نوشتی راستش تو سن دختر من هیچ کلاس آموزشی خوب نیست فعلا فقط بازی کنه و کیف کنه. الان روز و شب شما دیدنی هی به این نی نی برس به دخملی برس شاد باشی دوستم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد