11

فانوس را بیار!شب را ورق بزن!

من هم صدای تو !تو همصدای من !

الان یه مطلبی می خوندم در خصوص میز چمنی 

یه طراح امریکایی این میز رو طراحی کرده به نظر من خیلی کار جالبی هر روز مثل سیزده بدر

من که عاشق این چیزهام  این هم عکسش!


اینجا دو سه روزه هوا ابری ولی هنوز بارون نیومده برگها همه زرد شدن و ریختن پاییز کم کم داره خودنمایی می کنه!

باید همین روزها برم دریا تا هوا سرد نشده با آب بازی خداحافظی کنم هفته پیش رفتیم دریا می شه بگی از زیبایی غیر قابل وصف بود آب دریا عقب نشینی کرده بود و یه سری صخره هایی که معمولا زیر آبند اومده بودند بیرون تو هر کدومشونم یه حوض کوچولو درست شده بود و ته حوض هم پر از جونورای  کف دریا بود یه آب زلال و خواستنی.


10

لواشک


چند روز پیش به سرم زد لواشک درست کنم چون اینجا یه همچین چیزهایی نیست پارسال کمی از ایران آوردم و مامانمم دو سه بار تو بسته هایی که برام فرستاد گذاشته بود ولی از اونجایی که من و همسر خیلی لواشک دوست داریم داره تموم می شه

پس تصمیم گرفتم الان که فصل گرم و آلو هم هست لواشک درست کنم کلی آلو خریدم و لواشک درست کردم و برای طعم بیشتر زرشک هم اضافه کردم و تو چند تا سینی گذاشتم کنار پنجره و کلی هم خوشحال اماااااااااااااااا به خاطر رطوبت بالا یه روز صبح دیدم همشون کپک زدن !

ولی از اونجایی که من و همسر تسلیم نمی شیم این دفعه تصمیم گرفتیم رب آلو درست کنیم البته بازم توش زرشک ریختیم و برای امنیت بیشتر مقداریش رو هم فریز کردیم که امیدوارم این دفعه جواب بده.


9

خبر خوب


من از امسال می رم مدرسه 

دو روز پیش خبر قبولی امروز ثبت نام از هفته آینده شروع دانشگاه 

من فارغ التحصیل حقوق قضایی هستم ولی اینبار با رشته جدید آغاز می کنم

رشته ادبیات و فرهنگ زبان انگلیسی

این هم برای خودش پروسه بس عجیبی بود و گزینش های سختی داشت 

سه راه برای شروع لیسانس در این دانشگاه که بهترین دانشگاه این کشور وجود داشت

یک بعد از دبیرستان

دو آزمون ورودی (که هم زبان انگلیسی بود هم زبان اینجا)

سه فارغ التحصیل یه رشته دیگه و شروع دوباره و یا تغییر رشته

که من از گزینه سوم استفاده کردم و اونها با استناد به کارنامه (نمرات زبان انگلیسی لیسانس قبلی)و رزومه گزینش کردند.

البته کار من خیلی خیلی سخته چون یه سری از درسها به زبان اصلی اینجا تدریس می شه که احتمالا من اونا رو یه 3 4 باری مهمونشونم

پریروز بعد از اعلام نتایج من بدو بدو رفتم برای خرید لوازم التحریر وای که من عاشقشونم

یه 3 4 ساعتی از این فروشگاه به اون فروشگاه رفتم و با این بچه فینگیلیا همراه شدم و بسی خوش گذشت.

دیگه باید جدی جدی شروع کنم و از وب گردیام کم کنم همزمان هم دو تا کلاس زبان اینجا رو ثبت نام کردم که امیدوارم تداخل نداشته باشند.

الان حال روحیم خوبه ولی استرس دارم باید این هفته یه برنامه ریزی درست و حسابی کنم.



8



با وجود اینکه اینجا آب و هوای معتدل و بسیار عالی داره و دمای هوا در زمستون به صفر نمی رسه 

ولی من تو این دو سال تو فصل سرد خیلی خیلی اذیت شدم

باورم نمی شد نفت و گازی که ما انقدر راحت تو ایران استفاده می کردیم نبودنش می تونه انقدر وحشتناک باشه تو ایران از یه طرف شوفاژ ها رو زیاد می کردیم از اون طرف پنجره ها رو باز می کردیم برای تهویه! خودمونم که مثل دل مشنگا با تاپ و تی شرت می گشتیم

اما اینجا از این خبرا نیست خیلی به خودمون حال بدیم رادیاتور برقی روشن می کنیم اونم که باید بهش بچسبی تا گرمت بشه ممکن یه طرف بدنت بسوزه ولی قسمت دیگه  بدنت گرما رو حس نکنه

کمتر خونه ای گاز لوله کشی و شوفاژ داره که اونم مال قسمت نوساز بیرون از شهره که تا دانشگاه و مرکز شهر فاصله داره

قیافه من پارسال دیدنی بود علی رغم اینکه کلی لباس می پوشیدم  زندگیم کنسل شده بود چون همش باید زیر لحاف و پتو می بودم

تا اینکه متوجه شدم باید از ربدوشام مخصوص سرما استفاده کنم با بوتهای مخصوص خانه  دقیقا شبیه بابانوئل

اجاق گاز خونمون هم تو دو سال گذشته الکتریکی بود خونه ای هم که الان هستیم همینطور 

ولی ما خودمون اجاق رومیزی خریدیم با کپسول که گذاشتیم تو بالکون البته بالکونمون محصور

بعد دو سال که من و همسرم چشممون به شعله گاز افتاد قیافه مون دیدنی بود بماند که دوست داشتیم جشن بگیریم 

شاید شنیدن این حرفها بدون لمس کردنشون قابل درک نباشه ولی برای منی که تو رفاه بزرگ شدم خیلی تجربه ارزشمندیه من زمستون گذشته کاملا افسرده بودم و ارتباطم با اجتماع خیلی خیلی پایین اومده بود اینجا خیلی پر بارون و ما ماهی رو تجربه کردیم که حتی یه روزشم آفتابی نبود!

من دوستی دارم که مدتهاست تو آلمان زندگی می کنه و هر سال برای دیدن آفتاب 2 ماه تو بهار می یاد اینجا باید دید اونا چی می کشن.

من الان که هوا انقدر خوبه نگرانه دو روز دیگه ام که پاییز بشه به خاطر رطوبت بالا اینجا (چون شهر ساحلیه)  باید از الان فکر رطوبت گیر باشم وگرنه ممکن خیلی چیزها کپک بزنه

جالب پارسال کتابی که همسرم از کتابخونه گرفته بود کپک زده بود

از الان باید بحران رو مدیریت کنم

 

7

اینجا بودن با وجود مزیتهای فراوونی که داره یه عیب بزرگ داره اونم کمبود یه یه دوست خوبه یه همجنس یه همزبون یه همراه ، وقتی تو کشور خودت هستی انقدری آدم می شناسی که می تونی با چند تاشون همدل و همراه باشی البته نه اینکه با خارجی ها نشه ولی به نظر من  اون حس ها ، اون خاطرات مشترک تو دوره های تحصیلی اون درد مشترک که دوستی رو می سازه، آره بعضی وقتها آدم با درد مشترک می تونه دوست پیدا کنه مثلا ما دهه 60 ها بچه کوچولوهای جنگ ، تو دوره گیر دادنهای الکی تو مدرسه بزرگ شدیم و ما چه اصراری داشتیم مقاومت کنیم مثلا سر شلوار مشکی پوشیدن یکی نبود بهمون بگه تو که مانتو شو پوشیدی اصرارت واسه شلوار مشکی چیه ، من دبیرستانی می رفتم که اولا مانتو شلوار آبی دوما سبز سوما طوسی می پوشیدن ما هم تو اون رنگ و وارنگی اصرار واسه شلوار مشکی داشتیم!

خاطرات من می تونه واسه یه دوست خارجی جالب باشه ولی نمی تونه درکش کنه چون حسش نکرده منم چون خیلی آدم حسی هستم خیلی نمی تونم احساس صمیمیت کنم واقعا سخت .

یا اوایل که تازه اومد بودم اینجا  از رو ناچاری با چند تا هم وطن می چرخیدم که هیچ ربطی بهم نداشتیم جالب بود وقتی با هم حرف می زدیم حس می کردم هر کدوم واسه یه کشور مجزا هستیم خیلی از اتفاقات مهمی که تو کشورمون افتاده برا اونا بی معنی بود  یا خیلی چیزهای دیگه.

ولی  به برکت وجود اینترنت می تونم دوستهای خوب مجازی داشته باشم حسنش این که اول می تونم با احساسات  دوستام آشنا بشم و بعد  از بینشون انتخاب کنم این برای من یه تجربه خیلی خیلی دوست داشتنی .